امروز
(شنبه) ۰۳ / آذر / ۱۴۰۳
آرایشگاه زنانه بلوار مرزداران
آرایشگاه زنانه بلوار مرزداران | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت آرایشگاه زنانه بلوار مرزداران را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با آرایشگاه زنانه بلوار مرزداران را برای شما فراهم کنیم.۱۹ مهر ۱۴۰۳
آرایشگاه زنانه بلوار مرزداران : در اینجا کلوب مسافرخانه معروف فرانکلین، کلوپ جذاب پور ریچارد، و سایر کلوپهای غواصی با روحیه خویشاوندی وجود دارد. این خیابان عجیب و غریب هنر از این جهت غیرمعمول است: در تثبیت آن برای هدف کنونی اش در عجیب بودن و «هنرمندی» آن زیاده روی نشده است. در واقع بسیار زیباتر از کوچه عجیب و غریب نقاشان نیویورک، واشنگتن میوز، زیبایی اصلی آن به سادگی بازسازی شده است.
رنگ مو : نگاه کردن به گوشه هنرمند لندن، لذت بخش است. شاید حتی شادتر. در حال حاضر یکی دیگر از چیزهای غیر معمول در مورد فیلادلفیا این است که فیلادلفیایی هایی که در سه بلوک این مکان ایستاده اند نمی توانند به شما بگویند که خیابان کارلایل جنوبی کجاست. فیلادلفیاییهای حرفهای، مانند پلیسها، آتشنشانیها، پستچیها، مردان خودروهای خیابانی نمیتوانند این کار را انجام دهند.
آرایشگاه زنانه بلوار مرزداران
آرایشگاه زنانه بلوار مرزداران : در این تلاش آنها با یکدیگر تناقض دارند و با یکدیگر نزاع می کنند. به نفع فیلادلفیاییها و بازدیدکنندگان شهر، من دقیقاً در اینجا مکان خیابان کارلایل جنوبی را مشخص میکنم. غرب برود، جنوب پاین، یک بلوک از پاین تا خیابان لومبارد را طی میکند. بعد از یک پرش، جایی که چیزی از آن وجود ندارد، در شمال خیابان مارکت تعداد بیشتری از آن وجود دارد.
لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه
اما خیابان کارلایل جنوبی دیکنز چیست و چرا کسی باید به کجا باشد؟ خوب، اگرچه در کتابهای زیارتگاههای تاریخی آمریکا نیست، اما خیابانی است که «نباید» آن را از دست میدادید. از دیوار به دیوار حدود دوازده فوت (یا چیزی شبیه به آن) است. به نظر می رسد درها حدود سه فوت عرض دارند.
در خیابان کارلایل جنوبی، درهای چوب ماهون فیلادلفیا، چراغهای پنکه در بالا، ستونهای سفید قبل، پلههای مرمری در پایین، آجر قرمز بینظیر، کرکرههای چوبی تازه رنگشدهاش، کوبشهای برنجی درخشاناش در عالیترین کمال هستند. یک یا دو جنتلمن ثروتمند و فرهیخته یک یا چند سال پیش خیابان را “گرفت”، تصمیم گرفت خانه های خود را در آنجا بسازد.
و کاملا “کلاسی” شده است. همان ایده، کم و بیش، خانم در مورد “خروج” مجموعه اش از خیابان پنجم به ساتن پلس ناشناخته در میان دودکش های زرد بلند در کنار رودخانه شرقی نیویورک. با توجه به ثروت عظیم فیلادلفیا و اطراف آن، به ویژه آن مناطق پاتریسیون که در نزدیکی هاریسبورگ قرار دارند، فکر می کنم غیرعادی است.
که هرگز در خیابان ها یک پکن یا پامرانی را نبینید که شخصیتی در آن حضور داشته باشد. این نیز غیرمعمول است که در شهری درجه یک در امتداد ساحل شرقی، تعداد کمی عصا “فرسوده” شده است. و به هر حال، این یک سرویس راه آهن غیر معمول از فیلادلفیا به نیویورک است. هادی فریاد می زند: “قطار برای نیوآرک و نیویورک. اولین ایستگاه نیوآرک.” قطار چند فوتی سر میخورد – در غرب فیلادلفیا متوقف میشود.
دوباره کمی دور میچرخد و در شمال فیلادلفیا بالا میرود. بعداً در طول مسیر در ترنتون، نیوآرک، و منهتن جانکشن توقف می کند. من واقعا نمی بینم، قرار دادن یک خرابه از محاسبه، جایی که می تواند متوقف شود. من از پسری در ایستگاه پنسیلوانیا کپی یکی از محبوب ترین روزنامه های عصر نیویورک را گرفتم. از وسط جدا شد.
آرایشگاه زنانه بلوار مرزداران : با صاف کردن آن، تیتر صفحه «گفتگو با زنان» را گرفتم. روی آن نوشته شده بود «دامن های کوتاه باقی می مانند». در زیر برشی از یک دختر پر زرق و برق که لباس پوشیده است، نوشته شده بود: «تافتای ژولیده سرمهای با آستینهای کوتاه و دامن «کوتاهتر». وقتی به خیابان آمدم، دمای هوا (در دامن) به نظر می رسید.
که از زمانی که چند روز قبل از آنجا رفته بودم، افزایش یافته است. فصل هشتم آخرین مشارکت اجتماعی ما به عنوان یک هنر زیبا من به تازگی شاهد یک مکاشفه بودم. حداقل برای من یک مکاشفه بود. من مشتاق هستم که همه چیز را به شما بگویم. یکی از مقالات قبلی من در این مجموعه مربوط به تأسیس اینجا و آنجا در یک شهر بزرگ از آن آقایانی بود.
که درگیر کار قابل توجهی بودند که شما را برای انبار نگهداری می کردند – یعنی “سالن خانه” انواع مختلفی از “تختکاران”. من از تعداد بسیار زیاد مکانهای دنج کوچکی که پذیرایی از افراد فقیر و متواضع را که برای همیشه (به قول استیونسون) “با درد و دلشان جدا شدهاند” بسیار شگفت زده شده بودم.
و من تعجب کرده بودم که چقدر مکان های بسیار کمی در خیابان ها برای مراقبت از “بقایای” مسافران کابین اول زندگی وجود دارد، کسانی که روزهای خود را به روشی طی کرده اند. لوکس مؤسساتی از این نوع که گاه و بیگاه می دیدم در واقع بسیار زیبا بودند – و اصلاً به نظر نمی رسیدند.آنها فقط جسد یک فرد معمولی مانند من و شما را به تصویر می کشند.
همه مؤسسات متعهد که در رفت و آمدهایم در شهر برای من قابل مشاهده است، کاملاً آشکارا مؤسساتی بودند. آنها در داخل و خارج از هوا، وسایل، لوازمی که به طور سنتی با آخرین تعامل اجتماعی یک فرد روی زمین، مراسم تشییع جنازه او مرتبط است، به نمایش گذاشتند. آنها فقط در این مورد متفاوت بودند: برخی از لحاظ کلی ثروتمند و مغرور بودند.
برخی دیگر ساده و شاید در ظاهر کثیف بودند. اما همه آنها به همان اندازه که یک آرایشگاه شبیه یک آرایشگاه به نظر می رسد شبیه یک مغازه متعهد بودند. احتمالاً نمیتوانید هیچ یک از آنها را با یک حمام ترکی، یا کتابخانه کارنگی یا دفتری برای بلیط کشتی بخار اشتباه بگیرید. همانطور که میگویم، آن مقاله را نوشتم که همه اینها و آن چیزهایی را که هر کسی ممکن است ببیند.
وقتی که در انبوه شهر میچرخد، نوشت. اما وقتی مقاله ظاهر شد – در ابتدا – به زودی مشخص شد که من اصلاً در جریان انجام امور نبودم. من به هیچ وجه پیشرفت های قابل توجهی را که تا به امروز در هنر دفن کردن – و یک هنر بسیار زیبا، در هنرهای پیشرفته انجام شده است، دنبال نکرده بودم.مراحل این ماجرا، قطعا تبدیل شده است.
من حتی نمی دانستم نام امروزی، درست، برای چیزی که من، در شرایط ذهنی قدیمی، آن را “کشنده قبر” می نامم. خیر این کلمه، “تبار،” مدتهاست که توسط نخبگان این حرفه کنار گذاشته شده است.
آرایشگاه زنانه بلوار مرزداران : به هر حال چه کلمه عجیبی به عنوان یک عنوان تجاری بود! چگونه از آن در ابتدا در رابطه مرگبارش استفاده شد؟ هیچ کس در شغلی که من پرسیده ام نتوانسته است به من بگوید.