امروز
(سه شنبه) ۰۴ / دی / ۱۴۰۳
آرایشگاه زنانه جمالزاده تهران
آرایشگاه زنانه جمالزاده تهران | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت آرایشگاه زنانه جمالزاده تهران را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با آرایشگاه زنانه جمالزاده تهران را برای شما فراهم کنیم.۲۰ مهر ۱۴۰۳
آرایشگاه زنانه جمالزاده تهران : سیستان که در جنوب ایران است، استان موروثی این پهلوان نامدار بود و در اینجا نژادی از پهلوانان پرورش یافت که نه تنها ایران را بارها و بارها از دست دشمنانش نجات داد، بلکه دلاوریهای شگفتانگیز آنها باعث شد. جهان را پر از شگفتی کرد اکنون سائوم پسر نریمان رئیس بزرگ بود و به دلیل شجاعت بی باک او به فرماندهی کل ارتش ایران منصوب شده بود.
رنگ مو : اما، اگرچه یک قهرمان دلاور در میدان نبرد بود، اما به ویژه مورد تجلیل قرار گرفت، زیرا بیش از یک بار، با ارتش متحد دیوها جنگیده بود و پیروز شد. او همچنین هیولای خشمگین سوهام را که به رنگ و ماهیت آتش بود، فتح کرد و با قرار دادن آن زیر فرمان فرمانبردار، آن را اسب جنگی خود در تمام نبردهای بعدی خود با دیوها قرار داد.
آرایشگاه زنانه جمالزاده تهران
آرایشگاه زنانه جمالزاده تهران : پس پهلووای بزرگ در حالی که با شکوه و جلال در آغوش گرفته بود و فریدون کریم بر او لبخند می زد، روزهای خود را به شادی می گذراند، مگر از غم و اندوهی که سالیان دراز بی فرزند بود. امّا پس از مرگ شاه بزرگ، سرانجام پسری برای او به دنیا آمد که صورت و اندام کامل و مانند خورشید زیبا بود، اما از مصیبت عجیبی موهایش مانند آن سفید نقره ای شد.
لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه
از یک مرد سالخورده حال شاعر در مورد این نوزاد شگفت انگیز می گوید: «موهایش مثل بال غاز سفید بود، گونه اش مثل گل رز بهار بود شکل او راست مانند درخت سرو بود، اما وقتی پدرش را برای دیدن آوردند آن کودک با موهای سفید نقره ای قلبش از این دیدن شورید.» بله، هر چند عجیب به نظر برسد، داشتن موهای روشن و چشمان آبی در ایران آنچنان فال تاسف آور است.
که علیرغم این که در خاندان پهلوی به خوبی شناخته شده بود که او مشتاقانه آرزوی پسری برای تداوم نسل خود داشت، اما نوزاد هفت روز به نور خیره شده بود تا اینکه کسی جرأت پیدا کرد که واقعیت تولد نوزاد را به او اعلام کند. اما در روز هشتم، پرستار کودک، جسورانه مانند یک شیر، نزد پهلوی رفت و در حالی که در خاک خم شد، برای اربابش آرزوی نعمت گفتار کرد.
از این رو، زن با مهربانی به او اجازه داد و چنین گفت: «به پدر یک خانه اشرافی مژده می دهم. باشد که روزهای قهرمان ساوم شاد باشد! زنده بماند تا دل دشمنانش را از هم جدا کند! و اکنون شاد باش ای پهلووای توانا، زیرا خداوند آرزوی دلت را به تو داده است. در پشت پرده خانه زنان، بالاخره پسری داری، پسری مهتابی که با این که جوان است، اما دل شیر را نشان می دهد.
تازه از باغ بهشت، او را زیبا می بینیم، چیزی جز این که از بخت بدشان سفید است موهایش سفید است. سرنوشت چنین خواهد کرد. اما با وجود این بدبختی، ستارگان سرنوشت بزرگی را برای او رقم زدند. پس به این عطای خدا که فرستاده راضی باش و در دل خود جای ناسپاسی نده.» اینک زن به این ترتیب سخن گفت و دوباره سجده کرد و رفت.
سپس سائوم از تاج و تخت خود فرود آمد و با عجله به آپارتمان زنان رفت، در آنجا، هنگامی که پرده برافراشته شد، کودکی را دید که زیبایی فوق العاده ای داشت، اما با سر مردی سالخورده، که مانند آن را ندیده بود یا از قبل شنیده شده است از این منظره وحشت زده و پر از ناامیدی از این ترفند عجیب سرنوشت، که میترسید باعث بدبختی خانهاش شود.
آرایشگاه زنانه جمالزاده تهران : سائوم، پهلووای بزرگ ایرانی، از طعنه دشمنانش که اکنون او را متهم به داشتن فرزند دیو میکنند، میترسد و از راههای خرد خارج شد. زیرا چشمان خود را به سوی بهشت بلند کرد و بر پروردگار تقدیر زمزمه کرد و گفت: «ای خدای همه جهان، تا ابد عادل و نیکو! سرچشمه همه نور و خرد! به سوی من متمایل شو و فریاد مرا با مهربانی بشنو.
اگر من در نزد تو بدی کرده ام، توبه ام را ببین و مرا ببخش، زیرا که! من در خاک زیر پای تو خم شده ام. ای اورمزد مهربان، بر من رحم کن که واقعاً جانم غرق شده است که پسری برایم به دنیا بیاید که با چشمان سیاه و موهایش به سفیدی زنبق، از نژاد شیطان به نظر می رسد.
افسوس! افسوس شرم آن بزرگتر از آن است که بتوانم تحمل کنم.» سائوم سوار در آشفتگی روحش چنین گفت و با قلبی پر از خشم، با عجله از خانه زنان بیرون رفت و به سرنوشتی که چنین فرزندی را برای او به ارمغان آورد، نفرین کرد. اما در مورد مادر جوان مهربانی که نام زال را بر نوزادش نهاده بود و به خاطر بدبختی او دوچندان او را دوست داشت، چنین نبود.
اما مردم خرافات وقتی شنیدند که بچه مو سفیدی در خانه سائوم قهرمان متولد شده است، بلافاصله با هم زمزمه کردند و گفتند: «هیچ انسانی در این زمین نیست می تواند چنین هیولایی را به دنیا آورد. او باید از نژاد شیطان باشد، اگرچه انسان هنوز در شکل و صورت است. اگر شیطان نیست، او حداقل، هیولایی رنگارنگ به نظر می رسد.» و ببین!
نجیب زادگان دربار تقریباً همین احساس را داشتند هنگامی که با هشدار به سائوم گفتند: «ای پهلوی عالم، به راستی که این حادثه شومی است که بیم آن داریم جز مصیبت برای تو و خانه ات حاصل نشود. آیا بهتر نیست که او را از دیدگان دور کنی؟» افسوس! ساوم با دلی سرشار از تلخی، طعنه ها و سرزنش هایی را تحمل کرد که مدتی در همه جا با او روبرو می شد.
سپس ترس خرافهای که او را از بین میبرد، تصمیم گرفت، هرچند با دلی غمگین، نوزاد نگون بخت را به کوه البرز ببرد و در آنجا رها شده، قربانی جانوران درنده شود. و تصمیمی که گرفته شد، بیهوده مادر مهربان التماس کرد که اجازه نگهداری از نوزادش را داشته باشد. بیهوده قول داد که او را در خلوتی چنان مقدس پنهان کند که دیدن او دیگر هرگز چشم پدرش را آزار ندهد.
آرایشگاه زنانه جمالزاده تهران : همه چیز بی فایده بود! زال کوچک را با وجود اشک و التماس از آغوش پر مهرش گرفتند و در دل شب به کوه خلوت بردند و آنجا رها کردند تا بمیرد.