امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ مو ابی دودی
رنگ مو ابی دودی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ مو ابی دودی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ مو ابی دودی را برای شما فراهم کنیم.۲۹ فروردین ۱۴۰۳
رنگ مو ابی دودی : ما دوباره در غافل مانده ایم که او چگونه کاغذ را به دست آورده است. او همچنین شروع به برداشتن سوراخ دیگری کرد، اما دوباره کشف شد.
مو : در اینجا دوباره به ما میگوید، حیف نگهبانانش را برانگیخت که به او تخت و روتختی دادند و به اندازهای که او برای خوردن نان انتخاب کرد. و هر چند شگفت انگیز به نظر می رسد، سلامتی او از این همه وحشت رنج نمی برد. به محض اینکه کمی به موقعیت تنگ خود عادت کرد، شروع به استفاده از چاقویی که مانده بود کرد و زنجیر خود را برید. سپس بند آهنی را پاره کرد و بعد از مدتها بند پایش را جدا کرد.
رنگ مو ابی دودی
رنگ مو ابی دودی : پس از آن یک قلاده آهنی به ابزار شکنجه او اضافه شد. علاوه بر عذاب های جسمانی، هیچ چیز ناخواسته ای وجود نداشت که بتواند روی ذهن او کار کند. زندان او بین سنگرهای بارو اصلی ساخته شده بود و البته بسیار تاریک بود. به همین ترتیب بسیار مرطوب بود و به عنوان تاج همه، نام «ترنک» با آجرهای قرمز روی دیوار، بالای قبری که محل آن با سر مرگ مشخص شده بود، چاپ شده بود.
اما به گونه ای که بتواند دوباره آنها را ببندد و هیچ کس عاقل تر نباشد. هیچ چیز در تاریخ زندانیان رایج تر از این سوء استفاده نیست و هیچ چیز شگفت آورتر از آن نیست، با این حال بارها و بارها در خاطرات و زندگی نامه آنها با این واقعیت روبرو می شویم. به هر حال، به نظر میرسد که ترنک این شاهکار را بدون مشکل انجام داده است، اگرچه برای او بسیار سخت بود که دوباره دستش را به دستبندش بازگرداند.
بعد از اینکه اوراق قرضه اش را کنار گذاشت، شروع به دیدن درهای منتهی به گالری کرد. اینها چهار نفر بودند و همه از چوب بودند، اما وقتی به چهارمین رسید، چاقویش به دو نیم شد و شهامتی که سالها او را حمایت کرده بود، از بین رفت. رگهایش را باز کرد و دراز کشید تا بمیرد، وقتی که در ناامیدی صدای گفهارت، نگهبان دوستانه زندان دیگر را شنید.
با شنیدن وضعیت غم انگیز ترنک، او از قصر بالا رفت و به صراحت به ما گفته می شود که زخم هایش را بسته است، هرچند به ما گفته نشده که چگونه توانست وارد سلول شود. به هر حال، روز بعد، هنگامی که نگهبانان برای باز کردن در آمدند، ترنک را آماده ملاقات با آنها دیدند که در یک دست آجری داشت و در دست دیگر چاقویی که بدون شک از گفهارت تهیه شده بود.
اولین مردی که به او نزدیک شد، او را مجروح به پاهایش دراز کرد و به این فکر کرد که آزار دادن بیشتر یک مرد ناامید خطرناک است، با او سازش کردند. والی زنجیر خود را برای مدتی درآورد و به او سوپ مقوی و کتانی تازه داد. سپس پس از مدتی درهای جدیدی به سلول او گذاشتند، درهای داخلی را با صفحات آهنی پوشانده بودند و خود او را با زنجیرهای محکمتر از آنهایی که در آن شکسته بود بسته بودند.
رنگ مو ابی دودی : با تمام این موارد، ساعت باید بسیار سست بوده باشد، زیرا گفهارت به زودی به فکر باز کردن ارتباط با او بود و نامههایی از پنجره (که زندانی یک قاب متحرک و کاذب به آن درست کرده بود) عبور داده میشد و برای دوستان ثروتمند ترنک ارسال میشد. به درخواست او همیشه به سرعت و به اندازه کافی پاسخ داده می شد. با ارزش تر از پول، دو پرونده نیز از گفهارت تهیه شده بود.
و به وسیله آنها زنجیرهای جدید به سرعت از بین رفتند، اگرچه مانند قبل، بدون هیچ گونه گسیختگی ظاهری. پس از آزاد کردن دست و پا، شروع به اره کردن از کف سلولش که از چوب بود، کرد. در زیر، به جای سنگ سخت، ماسه ای وجود داشت که ترنک با دستانش آن را بیرون آورد. این زمین از پنجره به گفهارت منتقل شد.
او زمانی که نگهبان بود آن را برداشت و به دوستش تپانچه، سرنیزه و چاقو داد تا در نهایت فرار کند. به نظر می رسید همه چیز به آرامی پیش می رود. پایه های زندان تنها چهار فوت عمق داشت و تونل ترنک به فاصله قابل توجهی رسیده بود که دوباره همه چیز خراب شد. نامه ای که ترنک به وین نوشته بود، به دلیل حماقت همسر گفهارت که به او سپرده شده بود.
به دست فرماندار افتاد. به نظر می رسد نامه حاوی هیچ گونه افشای خاصی از نقشه فرار او نبود، زیرا فرماندار، که هنوز دوک فردیناند برانسویک بود، در سلول ترنک به جز قاب پنجره کاذب، هیچ مشکلی پیدا نکرد. زنجیرهای بریده شده، هر چند بررسی شده بود، اما به نوعی از تشخیص فرار کردند، که از آنها متوجه می شویم که یا مسئولان بسیار بی دقت بوده اند.
یا نجار بسیار احمق. شاید هر دو چنین بوده باشد، زیرا در این زمان جنگ هفت ساله (علیه اتریش) بیداد می کرد، نگهبانان و افسران مرتباً تغییر می کردند و نظم و انضباط زندان به طرز محسوسی آرام می شد. اگر اینطور نبود، ترنک هرگز نمیتوانست بهطور نادیده به دنیا بیاید، اما همانطور که بود، به عنوان مجازاتی برای دستکاری پنجره، او را صرفاً از تختش محروم کردند.
رنگ مو ابی دودی : به محض اینکه از ترس و بیماری پس از آن بهبود یافت، به حفاری خود بازگشت. لازم بود که زیر قنات حصار اصلی را که به فاصله سی و هفت پا بود سوراخ کند و از شالوده بارو خارج شود. فراتر از آن دری بود که به بارو دوم منتهی می شد. ترنک از ترس این که با لباس های کثیفش شک مقامات را بالا ببرد مجبور شد تقریباً برهنه کار کند، اما علیرغم همه احتیاط ها و کوری عمدی نگهبانانش که طبق معمول در کنار او بودند.
همه چیز به مدت طولانی کشف شد. . سوراخ او پر شد و کار یک سال از دست رفت. شکنجه بعدی که برای او اختراع شد بدتر از شکنجه های قبلی بود. هر ربع ساعت به او سر میزدند و بیدار میشدند تا شبها دست به کار نشود. این چهار سال به طول انجامید و در بخشی از آن ترنک به نوشتن آیات و نقاشی روی فنجان های حلبی خود، به رسم همه زندانیان، و نوشتن کتاب با خون خود، به عنوان جوهر ممنوع بود، مشغول شد.