امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ موی شکلاتی شامپاینی
رنگ موی شکلاتی شامپاینی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ موی شکلاتی شامپاینی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ موی شکلاتی شامپاینی را برای شما فراهم کنیم.۳۱ فروردین ۱۴۰۳
رنگ موی شکلاتی شامپاینی : آنها زیر صخره ای کم ارتفاع نشسته بودند تا بتوانم به آنها نگاه کنم. در اطراف مهمانی سگ ها، بازوها، بقایای آهو و شترمرغ خوابیده بودند. و نیزه های بلندشان در چمن گیر کرده بود.
رنگ مو : در ارتفاع چند صد فوتی از دشت، تکههایی از کنگلومرا در چندین نقطه به سنگ جامد چسبیده بود. آنها از نظر سختی و از نظر ماهیت سیمان شبیه توده هایی بودند که هر روز در برخی از سواحل تشکیل می شوند. من شک ندارم که این سنگریزهها در دورهای که تشکیلات آهکی بزرگ در زیر دریای اطراف رسوب میکردند، به شیوهای مشابه جمع شده بودند.
رنگ موی شکلاتی شامپاینی
رنگ موی شکلاتی شامپاینی : ممکن است باور کنیم که اشکال دندانه دار و ضربه خورده کوارتز سخت هنوز اثرات امواج یک اقیانوس باز را نشان می دهد. در کل از این صعود ناامید شدم. حتی منظره هم ناچیز بود؛ دشتی مثل دریا، اما بدون رنگ زیبا و طرح کلی مشخص. با این حال، صحنه بدیع بود و کمی خطر، مانند نمک برای گوشت، به آن لذت می بخشید. این خطر بسیار کم بود.
مسلم بود، زیرا دو همراه من آتش خوبی زدند – کاری که وقتی گمان می رود هندی ها نزدیک هستند هرگز انجام نمی شود. با غروب آفتاب به محل بیواک خود رسیدم و با نوشیدن زیاد ماته و کشیدن چندین سیگار، به زودی رختخوابم را برای شب آماده کردم. باد بسیار شدید و سردی میوزید، اما من هرگز راحتتر نخوابیدم. ۱۰ سپتامبر . -صبح که نسبتاً قبل از طوفان ریزش کرده بودیم.
در جاده تعداد زیادی آهو و در نزدیکی کوه یک گواناکو دیدیم. دشتی که در مقابل سیرا قرار دارد، توسط خندقهای کنجکاو عبور میکند که یکی از آنها حدود بیست فوت عرض و حداقل سی پا عمق داشت. در نتیجه ما موظف بودیم قبل از اینکه بتوانیم یک پاس پیدا کنیم، یک مدار قابل توجه ایجاد کنیم. ما شب را در پستا ماندیم، گفتگو، همانطور که عموماً اتفاق می افتاد.
درباره سرخپوستان بود. قبلاً یک مکان عالی برای استراحت بود. و سه چهار سال پیش در آنجا دعواهای زیادی درگرفت. راهنمای من هنگام کشته شدن بسیاری از سرخپوستان حضور داشت: زنان به بالای خط الراس فرار کردند و به شدت با سنگهای بزرگ جنگیدند. بسیاری از آنها خود را نجات می دهند. ۱۱ سپتامبر . – همراه با ستوانی که آن را فرماندهی می کرد به سمت پست سوم رفت.
فاصله را پانزده لیگ می نامند. اما این فقط حدس و گمان است و به طور کلی بیش از حد گفته می شود. جاده بر فراز دشتی خشک و چمنزار جالب نبود. و در دست چپ ما در فاصله کم و بیش چند تپه کم ارتفاع وجود داشت. ادامه آن از نزدیک پستا عبور کردیم. قبل از رسیدن به گله بزرگی از گاوها و اسبها برخورد کردیم که پانزده سرباز از آنها محافظت می کردند.
رنگ موی شکلاتی شامپاینی : اما به ما گفته شد که بسیاری گم شده اند. راندن حیوانات در دشت ها بسیار دشوار است. زیرا اگر در شب یک پوما یا حتی یک روباه نزدیک شود، هیچ چیز نمی تواند مانع از پراکنده شدن اسب ها در هر جهت شود. و طوفان نیز همین اثر را خواهد داشت. پس از مدت کوتاهی، افسری بوئنوس آیرس را با پانصد اسب ترک کرد و وقتی به ارتش رسید زیر بیست اسب داشت.
اندکی بعد در ابر غبار متوجه شدیم که گروهی از سوارکاران به سمت ما می آیند. زمانی که همراهان دور من آنها را هندی می دانستند، با موهای بلندشان که پشت سرشان می چرخید. سرخپوستان عموماً دور سر خود فیله دارند، اما هرگز هیچ پوششی ندارند. و موهای سیاهشان که بر روی صورتهای تیرهشان میوزد.
وحشی بودن ظاهرشان را تا حدی غیرمعمول افزایش میدهد. معلوم شد که آنها یک مهمانی از قبیله دوست برنانتیو بودند که برای نمک به یک سالینا می رفتند. هندی ها نمک زیادی می خورند، فرزندانشان آن را مانند شکر می مکند. این عادت بسیار متفاوت از گائوچوهای اسپانیایی است که با داشتن همین نوع زندگی، به ندرت چیزی می خورند.
طبق گفته پارک مونگو [۲]، این افرادی هستند که با غذای گیاهی زندگی می کنند، میل غیرقابل غلبه ای به نمک دارند. سرخپوستان در حالی که با تاخت کامل عبور میکردند، سرشان را با شوخ طبعی به ما تکان میدادند، گروهی از اسبها را جلوی خود میراندند و قطاری از سگهای لاغر را دنبال میکردند.
دو روز در این پست ماندم و منتظر سربازانی بودم که ژنرال روزاس لطف کرد آنها را بفرستد تا به زودی به بوئنوس آیرس سفر کنم. و او به من توصیه کرد که از فرصت اسکورت استفاده کنم. صبح برای تماشای کشور و بررسی زمین شناسی به تپه های مجاور رفتیم. پس از شام، سربازان خود را به دو گروه تقسیم کردند تا مهارت خود را با بولاس آزمایش کنند.
دو نیزه به فاصله بیست و پنج گز از هم در زمین گیر کرده بودند، اما هر چهار پنج بار فقط یک بار اصابت می کردند و در هم می پیچیدند. توپ ها را می توان پنجاه یا شصت یارد پرتاب کرد، اما با اطمینان کمی. با این حال، این در مورد یک مرد سوار بر اسب صدق نمی کند. زیرا وقتی سرعت اسب را به نیروی بازو اضافه می کنند.
رنگ موی شکلاتی شامپاینی : می گویند که می توان آنها را تا فاصله هشتاد یارد چرخاند. به عنوان دلیلی بر قدرت آنها، می توانم اشاره کنم که در جزایر فالکلند، زمانی که اسپانیایی ها تعدادی از هموطنان خود و همه انگلیسی ها را به قتل رساندند، یک جوان دوستدار اسپانیایی در حال فرار بود که یک مرد بلندقد به نام لوچیانو، با تاخت کامل به دنبال او آمد و فریاد زد که متوقف شود و گفت که فقط می خواهد با او صحبت کند.
درست زمانی که اسپانیایی در آستانه رسیدن به قایق بود، لوسیانو توپ ها را پرتاب کرد: آنها با ضرباتی به پاهای او زدند که او را به پایین پرتاب کردند و او را برای مدتی بی احساس کردند. مرد، پس از صحبت های لوسیانو، اجازه فرار یافت. او به ما گفت که پاهایش با چاقوهای بزرگ مشخص شده بود، جایی که بند آویخته شده بود، گویی با شلاق شلاق زده بود.
وسط روز دو مرد رسیدند که از پست بعدی بسته ای آوردند تا برای ژنرال بفرستند: به طوری که علاوه بر این دو نفر، مهمانی ما امروز عصر از راهنما و خود من، ستوان و چهار سربازش تشکیل شده بود. دومی موجودات عجیبی بودند. اولی یک سیاهپوست جوان خوب. نیمه دوم هند و سیاهپوست؛ و دو غیر توصیفی دیگر.
یعنی یک معدنچی قدیمی شیلیایی به رنگ ماهاگونی و دیگری تا حدی یک ملاتو. اما دو نفر از این قبیل، با این عبارات نفرت انگیز، من هرگز ندیده بودم. شب، وقتی دور آتش مینشستند و با ورق بازی میکردند، من بازنشسته شدم تا چنین صحنهای از سالواتور روزا را ببینم.