امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
فرق سامبره و آمبره
فرق سامبره و آمبره | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت فرق سامبره و آمبره را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با فرق سامبره و آمبره را برای شما فراهم کنیم.۴ مهر ۱۴۰۳
فرق سامبره و آمبره : اما دادگاه گفت که می توان این سوال را مطرح کرد. شاهد باشید. – من متعهد شدم که نگذارم نامش را بگویید؛ آن شخص نامش را امضا کرده بود، لوئیزا ترویت؛ اطلاعات از طریق نامه به دست آمد؛ دلیلش را نگفتم، چون فکر میکردم او ممکن است به قتل برسد.
رنگ مو : نامهها را ندارم و نمیتوانم محتوای آن را بگویم؛ نامه که دریافت کردم به تعهدی نیاز داشت که نخواهم گفت: به من دستور دادند که نامه ام را بدون هیچ مکان مشخصی به اداره پست بفرستم؛ نماینده لوئیزا ترویت مرد بود.
فرق سامبره و آمبره
فرق سامبره و آمبره : صبح روز بعد او را در اتاقم دیدم. من از او که نامه را نوشته است یاد نگرفتم. او شخص زن را در نامه ای که برای من نوشته بود توصیف نکرد، فقط ظاهر کلی او را توصیف کرد. پورنل گفت که نامه را سوزاند. آقای براون نامه یا مدرک تخریب آن را خواست. من هرگز خودم ننوشتم، اما دوستم، آقای هنری، نوشت.
لینک مفید : ایرتاچ
او را در خیابان مارکت بین سوم و چهارم، در ساعت فروشگاه تیلور و پلدینگ، در طول هفته گذشته؛ طی نامه ای با نماینده لوئیزا تماس گرفتم تا اطلاعات را به دست بیاورم؛ هیچ وقت نشنیدم اسمش را بگوید؛ نه رنگی بود و نه سفید؛ تماس می گیریم شاهد به آقای براون گفت: آنها با ما خون مخلوط کردند.
او چنین گفت؛ من هرگز نامه ای دریافت نکردم. برای رابرت جی هنری نوشته شده بود. بخشی از نامه برای من نوشته شده است، اما به من ارسال نشده است. لوئیزا ترویت که نوشته بود، اظهار داشت که برای این اطلاعات ۱۰۰ دلار برای یکی از فراری ها می خواهد.
او به فروشگاه تیلور پلدینگ ارجاع شد و آقای هنری در آنجا با او ملاقات کرد. وقتی به فروشگاه رسیدم، برخی از نگرانی ها به آقای هنری اطلاع داد که مردی می خواهد او را ببیند. من این را در فروشگاه شنیدم. مرد آنجا بود. او مردی ملاط، میانسال و قد متوسط بود.
او اینجا نیست که من می دانم. نمی توانم بگویم آخرین بار کی او را دیدم. من فهمیدم اسمش گلاستر است. تحت بازجویی شدید متقابل که شاهد تحت نظر D.P. براون، او بسیار ضعیف شد و آب خواست. قطرات درشت عرق بر پیشانی او نشست و ناچار شد بنشیند که مبادا زمین بخورد.
آقا گفت: بشین.براون با تمسخر، “و از خودت لذت ببر، در حالی که من به بازجویی هایم ادامه می دهم.” اما شاهد کاملاً تمام شد و به او اجازه داده شد به اتاق دیگری که هوای تازه فراوانتر بود، برود. علت کنیز بیچاره با این شکست بسیار تقویت شد. شاهد دیگری به نام زکریا بوون برای مدعیان، قسم خورد که او زندانی را به خوبی می شناسد.
که او به مدت سه سال توسط دکتر پورنل، که برده او بود، به برادرش استخدام شده بود. همچنین سوگند یاد کرد که پدر و مادر او را که برده دکتر پ. او آخرین بار او را در سال ۱۸۲۷ دید، و غیره. در بازجویی متقابل او چنین سوگند یاد کرد: “آخرین بار او را در سال ۱۸۲۷ دیدم.
حدود شانزده یا هفده سال داشت؛ اندازهاش تقریباً معمولی بود، نه کوچکترین و نه بزرگترین. نه ضخیم بود و نه لاغر؛ هیچ چیز قابل توجهی در او بیش از آنچه معمول است وجود نداشت؛ چیزی در گفتارش؛ تقریباً همرنگ زن اینجا بود؛ من هرگز تغییر زیادی در یک سیاهپوست ندیدم.
فرق سامبره و آمبره : از شانزده تا سی پنج یا چهل، گاهی چاقتر میشوند و گاهی لاغرتر میشوند. برای شناختن او در فیلادلفیا، او کوچکترین مشکلی نداشت. ادامه داد قسم میخورد که او را برای اولین بار در تاکسی، در شهر دیدم؛ من دیروز او را شناختم. ؛ اگر می توانستید بقیه اعضای خانواده را ببینید.
می توانید او را در سی سالگی انتخاب کنید: من او را از روی لطف عمومی اش می شناختم، و هیچ علامت خاصی ندارم؛ من سعی نمی کنم ویژگی های او را توصیف کنم، لطف او برای من آشناست، من هرگز هیچ ردی روی او دیدم.” در اینجا آقای براون گفت که تا زمانی که معاینه شاهد را که بیمار شده بود به پایان نرساند.
بیشتر از این شاهد را مورد بررسی قرار نخواهد داد. سپس دادگاه به ساعت نه صبح روز بعد تعویق افتاد. راه های ورود به دادگاه مملو از افراد مضطرب بود و در جلو و عقب خانه دولت جمعیت بسیار زیاد بود.
صبح روز بعد، در یک ساعت اولیه، سالن دادگاه و تمام راههای آن مملو از افراد علاقهمند به طرفداری از زنی بود که پروندهاش در حال محاکمه بود. تعداد زیادی از بانوان محترم در این اجتماع بزرگ شرکت داشتند. رابرت اف. بوون، شاهد، که بیمار شد، فراخوانده شد.
شاهد.- «فرد رنگین پوست را که اطلاعات داد، عصر روز بعد دیدم؛ بعد از اینکه او را در خیابان مارکت، در سالن کنگره، در اتاقمان دیدم؛ آقایی که هتلی را که ما نمیخواستیم تحت هیچ مسئولیتی قرار دهیم نگه میدارد. (آقای براون به آدم ربایی پیشنهاد داد.) نه، شاهد گفت، این چیزی است که شما اسمش را می گذارید.
زن اگر بیرون می رفت فرار می کرد؛ اسمش را شنیدم. گلوستر بود، که اطلاعات داد؛ من او را سه بار دیدم؛ یک بار در خیابان؛ من هرگز در خانه اش نبودم؛ به خانه ای رفتم که شنیدم او در آن زندگی می کرد؛ قول دادم موضوع را فاش نکنم.
هفته گذشته در سالن کنگره در اتاق ما به گلاستر قول شخصی داد؛ او گفت که می ترسد مورد آزار مردم رنگ خودش قرار بگیرد که به خاطر گفتن این موضوع که این دختر از دکتر پورنل فرار کرده است؛ من فهمیدم که لوئیزا ترویت همسر گلاستر است. ” در این بازجویی متقابل جستوجو، آقای براون او را مجبور کرد.
که نه تنها همه و بیشتر از آنچه میدانست به نفع دوستش، مدعی، بگوید، بلکه اسراری را که او متعهد شده بود هرگز فاش نکند، از او گرفت. شاهد.
فرق سامبره و آمبره : من هیچ علامتی نمی شناسم؛ او در شرایط یک زن متاهل بود که مرا ترک کرد؛ این لطف خاص پدر و مادرش بود که باعث شد او را بشناسم.هیچ چیز دیگری؛ او به اندازه جثه اش بسیار خوش اندام بود.