امروز
(یکشنبه) ۰۲ / دی / ۱۴۰۳
لایت مو سال ۲۰۲۲
لایت مو سال ۲۰۲۲ | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت لایت مو سال ۲۰۲۲ را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با لایت مو سال ۲۰۲۲ را برای شما فراهم کنیم.۲۰ مهر ۱۴۰۳
لایت مو سال ۲۰۲۲ : شاید حضورشان قابل درک باشد. همانطور که بود، واسیلیف می توانست درک کند. هیچ چی. داستانی که در مورد زن بدبخت خوانده بود به یاد او افتاد و اکنون متوجه شد که چهره انسانی با لبخند گناهکار هیچ ربطی به این موضوع ندارد.
رنگ مو : او با آن درست می کند.” نقاش شروع به خواندن کرد: “ببین آسیاب”، “حالا سقوط به خرابی…” وقتی به خانه دیگری آمدند، دوستان بیرون در دهلیز ایستادند، اما وارد سالن نشدند. مانند خانه اول، چهره ای از روی مبل در هال بلند شد، با ژاکت مشکی، با چهره لاکی خواب آلود. واسیلیف در حالی که به این لاکی، به صورت و ژاکت کهنه اش نگاه می کرد.
لایت مو سال ۲۰۲۲
لایت مو سال ۲۰۲۲ : فکر کرد: “یک روسی ساده معمولی باید چه چیزی را بگذراند تا اینکه سرنوشت او را به اینجا بیاندازد؟ قبلا کجا بود و چه می کرد؟ چه چیزی در انتظارش است؟ متاهل، مادرش کجاست، و آیا او میداند که او اینجا یک قاتل است؟» از آن پس در هر خانه واسیلیف بی اختیار توجه خود را قبل از هر چیز به لاکی معطوف کرد. در یکی از خانهها، به نظر میرسید که خانهی چهارم باشد.
لینک مفید : لایت و هایلایت مو
لاکی مردی خشک و ضعیف بود، با زنجیر روی جلیقهاش. داشت روزنامه می خواند و اصلا حواستان به مهمانان نبود. واسیلیف با نگاهی به چهره او این ایده را در سر داشت که شخصی با چنین چهره ای می تواند دزدی کند و قتل و شهادت دروغ بگوید. و در واقع چهره جالبی بود: پیشانی بزرگ، چشمان خاکستری، بینی کوچک صاف، دندان های کوچک بسته، و حالت چهره او در یک لحظه کسل کننده و گستاخ، مانند یک توله سگ سخت روی خرگوش. واسیلیف فکر می کرد.
که دوست دارد موهای این لاکی را لمس کند: خشن است یا نرم؟ باید مانند سگ خشن باشد. III چون دو لیوان خورده بود، نقاش ناگهان مست شد و به طور غیر طبیعی سرزنده شد. او در حالی که دستانش را تکان می داد، افزود: «بیا به جای دیگری برویم». “من به شما بهترین ها را معرفی می کنم!” هنگامی که دوستانش را به خانه ای برد که به گفته خودش بهترین بود، تمایل مداوم به رقصیدن یک کوادریل را اعلام کرد. پزشک شروع به غر زدن کرد که باید یک روبل به نوازندگان بپردازند.
اما پذیرفتند که در مقابل او باشند. رقص شروع شد. در بهترین خانه به همان اندازه بد بود که در بدترین خانه. فقط همان آینه ها و عکس ها اینجا بودند، همان روسری ها و لباس ها. واسیلیف با نگاهی به اثاثیه و لباسها متوجه شد که این بی ذوقی نیست، بلکه چیزی است که میتوان آن را سلیقه و سبک خاص خیابان S——v نامید، یافتن آن در هیچ جای دیگری غیرممکن است، چیزی کامل و تصادفی نیست. در زمان تکامل یافته است. بعد از اینکه به هشت خانه رفت، دیگر به رنگ لباسها یا قطارهای بلند.
یا کمانهای روشن، یا لباسهای ملوانی، یا رنگ آمیزی خشونتآمیز گونهها فکر نمیکرد. او فهمید که همه اینها هماهنگ است، که اگر فقط یک زن لباس انسانی بپوشد، یا یک چاپ مناسب روی دیوار آویزان شود، آنگاه لحن عمومی کل خیابان آسیب می بیند. چقدر بد تجارت را مدیریت می کنند؟ آیا آنها واقعاً نمی توانند بفهمند که رذیله فقط زمانی جذاب است که زیبا و مخفیانه در زیر ردای فضیلت پنهان باشد؟ لباسهای سیاه متواضع، چهرههای رنگ پریده، لبخندهای غمگین و تاریکی قویتر از این قلوه سنگهای ناشیانه عمل میکنند.
احمق ها! اگر خودشان نمی فهمند، مهمانشان باید به آنها یاد بدهند… دختری با لباس لهستانی که با خز سفید تزئین شده بود به او نزدیک شد و کنارش نشست. “چرا نمی رقصی عزیزم مو قهوه ای من؟” او پرسید. “در مورد چی اینقدر حوصله داری؟” “چون خسته کننده است.” “یک شاتو لافیت برایم بایست، آنوقت خسته نخواهی شد.” واسیلیف جوابی نداد.
مدتی سکوت کرد و بعد پرسید: “به طور معمول ساعت چند به رختخواب می روید؟” “شش.” “چه زمانی از خواب بیدار میشوی؟” “گاهی دو، گاهی سه.” “و بعد از اینکه بلند شدی چه کار می کنی؟” ما قهوه می خوریم، ساعت هفت شام می خوریم. “و شام چی داری؟” “به عنوان یک قاعده سوپ یا اسچی ، استیک گاو، دسر. مادام ما دخترها را خوب نگه می دارد.
لایت مو سال ۲۰۲۲ : اما این همه را برای چه می خواهید؟” “فقط برای صحبت ….” واسیلیف می خواست در مورد همه چیز بپرسد. او میل شدیدی داشت که بداند او از کجا آمده است، آیا پدر و مادرش زنده هستند و آیا میدانستند که او اینجاست. چگونه او وارد خانه شد آیا او خوشحال و راضی بود یا عبوس و افسرده از افکار تاریک. آیا او هرگز امیدوار به فرار است.
اما او احتمالاً نمیتوانست فکر کند که چگونه شروع کند، یا چگونه سؤالاتش را بدون اینکه بیاحتیاطی به نظر برسد مطرح کند. مدتی فکر کرد و پرسید: “شما چند سال دارید؟” دختر در حالی که به ترفندهایی که نقاش با دست ها و پاهایش انجام می داد نگاه می کرد و می خندید به شوخی گفت: “هشتاد”. او ناگهان قهقهه ای زد و یک عبارت کثیف طولانی را با صدای بلند به زبان آورد تا همه بتوانند بشنوند.
واسیلیف، وحشت زده، که نمی دانست چگونه نگاه کند، با ناراحتی شروع به خندیدن کرد. او به تنهایی لبخند زد: بقیه، دوستانش، نوازندگان و زنان – هیچ توجهی به همسایه اش نداشتند. شاید هرگز نشنیده باشند. دختر دوباره گفت: «لافیت بایستم». واسیلیف ناگهان با پیرایش سفید و صدایش دفع شد و او را ترک کرد. به نظرش نزدیک و داغ بود. قلبش آهسته و شدید شروع به تپیدن کرد.
مثل چکش، یک، دو، سه. او در حالی که آستین نقاش را کشید گفت: «بیا از اینجا برویم. “صبر کن. بیا تمومش کنیم.” در حالی که پزشک و نقاش مشغول به پایان رساندن کوادریل خود بودند، واسیلیف، برای دوری از زنان، به نوازندگان چشم دوخت. پیانیست پیرمردی خوب و با عینک بود، با چهره ای مثل مارشال باسین. کمانچه نواز مرد جوانی با ریش کوتاه و روشن که به آخرین مد لباس پوشیده است.
لایت مو سال ۲۰۲۲ : مرد جوان احمق و گرسنه نبود، برعکس باهوش، جوان و سرحال به نظر می رسید. لباسی از اصالت به تن داشت و با احساسات بازی می کرد. مشکل: او و پیرمرد شایسته چگونه به اینجا رسیدند؟ چرا خجالت نمی کشند اینجا بنشینند؟ وقتی به زن ها نگاه می کنند به چه فکر می کنند؟ اگر پیانو و کمانچه را موجودات ژندهپوش، گرسنه، عبوس و مست و با صورتهای احمقانه لاغر مینواختند.