امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
لایت مو رو زمینه مشکی
لایت مو رو زمینه مشکی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت لایت مو رو زمینه مشکی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با لایت مو رو زمینه مشکی را برای شما فراهم کنیم.۲۰ مهر ۱۴۰۳
لایت مو رو زمینه مشکی : آنگاه سران کاهنان و حاکمان و پادشاهان گفتند: «بنگر، اکنون، بخشنده همه چیزهای خوب. برو با آب و تاب استقبال کنیم او که تنهاست توانا و بزرگ است.» با فرش های طلا زمین را پهن کردند هر جا که پسر انسان باید پا بگذارد.
رنگ مو : فیض نجات ارائه شده- برخی به انسان عشق نشان دادند در صورتشان می درخشد، برخی از پیوند آنها کار می کرد مثل من و تو: اما بیشتر آنها به ما اصرار داشتند چیزی که آنها معتقد بودند درست است. ما آواز خواندیم و گوش دادیم، اما فقط ما مردها می ترسیم زمانی که سرویس تمام شد، ما باید دوباره غر بزنیم در پیاده روهای یخی قدم بزنید سینه طوفان برف خاکستری تا اینکه سالن ها باز شد نکاتی از روز وجود داشت.
لایت مو رو زمینه مشکی
لایت مو رو زمینه مشکی : پس وقتی فریاد زدند «گناهکاران، نمی آیی!» من اومدم… اما در چهره من رنگ پریدگی بود و در دلم شرم بود… پس مرا ببخش، عیسی، فر نام تو را مسخره می کند – اما سرد بودم و گرسنه بودم! آنها به من یک تخت خواب دادند بعد از اینکه آنجا با آنها زانو زدم دعاهای زیادی خوانده شد پس مرا ببخش، عیسی، منظورم ضرر نبود – خارج از آن صفر بود.
لینک مفید : لایت و هایلایت مو
داخلش گرم بود…. بله، سرد بودم و گرسنه بودم، ان، ای مصلوب، تو دوست همه فرومایه ها، دروغی که من دروغ گفتم ببخش! ندای نجار[S] توسط بوک وایت (روحان جماعت آمریکایی، متولد ۱۸۷۴؛ به دلیل تظاهرات در کلیسا علیه قتل عام کلرادو زندانی شد) عیسی معتقد بود که احترام به خود از مرد جوان ثروتمند میخواهد.
که از پذیرش یک نقص طولانیمدت بر همنوعان خود در مسابقه زندگی خودداری کند و تا حد ممکن از همان نقطه شروع کند. اما او یک قدم فراتر رفت. او از مرد جوان خواست که خود را از طبقه بندی خارج کند. “بیا دنبال من.” این تکان دهنده بود. ماندن در مجموعه خودش و سرمایه گذاری ثروتش در کارهای خیریه، نسبتاً آسان بود.
بشردوستی در هر عصری مد بوده است. خیریه لبه شورش فقر را از بین می برد. از این رو مرد ثروتمند بشردوست برای همنوعان خود خیرخواه است و قدردانی آنها را احساس می کند. تمام درهای مد به سوی او می چرخند. اما عیسی حق وتو صادر کرد. او مشروعیت صدقه دادن را به عنوان گچ بر زخم عمیق در بافت اجتماعی انکار کرد.
کمک همسایه، مرد به انسان، مورد قبول او بود و آن را ستود. اما انسان دوستی به عنوان جایگزینی برای عدالت – او هیچ یک از آن را نخواهد داشت. صدقه دو بار ملعون است، هر که بدهد سخت می گیرد و هر که بگیرد نرم می کند. بیشتر از استثمار به فقرا آسیب می زند، زیرا آنها را به استثمار می کشاند. بردگی را ایجاد می کند که خودکشی اخلاقی است.
تنها کاری که عیسی به یک ثروت متورم اجازه می داد انجام دهد این بود که خود را به تبلیغات انقلابی بسپارد تا ثروت های متورم برای همیشه غیرممکن باشد. اصلاحطلبان وصلهآمیز فقط به دنبال یک هیدرا هستند. در مواجهه با این امر، حاکم جوان ثروتمند این امتناع بزرگ را انجام داد. دست کشیدن از مجموعه مد روز و پیوستن خود به این شرکت گالیلههای طبقه کارگر، قهرمانی اخلاقی بود که او با آن نابرابر بود.
بنابراین او غمگین بود; او رفت، زیرا از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار بود. ظاهراً چیزی شبیه به همان کفاره در ذهن دیوز بود که از اشتباهی که مرتکب شده بود بیدار شد – می خواست از جهنم بفرستد و به پنج برادرش بگوید که از ثروت خانواده برای ساختن “خانه غواصی برای گرسنگان” استفاده کنند. مانند با نام خانوادگی و نشان روی درگاه جلویی. عیسی چنین امتیازی را نمی پذیرد.
او آن «پنج برادر» را به «موسی و پیامبران» ارجاع داد. اجازه دهید آنها را بشنوند.» – موسی رهبر جنبش کارگری بود که به بردگان در حیاط آجری گوشن حقوق طولانی مدتشان را داده بود. و پیامبران همان تریبون های آتشین عهد عتیق مردمی بودند که چنین داشتند به شدت برای ایده خانوادگی جامعه در برابر استثمارگران و چنگ اندازان در راس مبارزه کرد.
لایت مو رو زمینه مشکی : ایده دانته که هر گناه روی زمین مجازات مناسب خود را در جهنم ایجاد می کند در این تمثیل تأیید می شود. «خلیج بزرگ رفع شد» که جهنم دیوز را تشکیل میداد، خللی بود که خود او ایجاد کرده بود. زیرا ثروت خصوصی که او به دست آورده بود، همبستگی جامعه را از بین برده بود – شکافی هم وسیع و هم عمیق در آن ایجاد کرده بود.
شکاف بین او و ایلعازر در این جهان در جهان وجود دارد تا او را آزار دهد. تشنگی که زبان دیوز را خشک می کرد، «در عذاب بودن»، تشنگی برای همنشینی بود، تماس شفابخش بار دیگر با همنوعانش که ثروتش او را مانند چنگال قصاب از دست داده بود. عیسی تصور طبقه کارگر، عدم توانایی آنها، رویارویی خشن آنها با واقعیات، سادگی های اساسی آنها، تماس دست اول آنها با واقعیت های زندگی را چنان تعالی بخشیده بود.
که هر کسی را می دید که باید خود را از آنها دور کند. در یک برتری خیالی، به همان اندازه که بهطور بیاندازه بازنده است، و خود را در «عذاب» قرار میدهد. لازاروس ( از “تماشاگر” لندن ) ناشناس او هنوز درنگ است، جایی که ثروت و مد است برای ناهار خوردن یا بازی با هم ملاقات کنید- معطل، موضوعی از شفقت مبهم، بیرون در تاریکی در سراسر راه.
فراتر از گرما و زرق و برق، نوری که در آن خنده های تجملات زنگ می زند، لازار منتظر است، جایی که باد تلخ است، دریافت چیزهای بد او. هنوز او را می یابید وقتی که نفس نفس نمی زند و می سوزد، شعله های تابستان بر میدان و خیابان، وقتی خوشبختان زمین می چرخند افکار خود را به مراتع و چمنزار شیرین; دور از دره سبز وسیع، وصله ی قیچی که گلو سفید در آن آواز می خواند.
لازار در کوچه شلوغش عرق می کند، دریافت بدی های او …. به نام دانش، نژاد سالم تر می شود، به نام آزادی، جهان بزرگ می شود. و مردان عاقل ترند و مردان ثروتمندتر، اما ایلعازار در دروازه مرد ثروتمند دراز کشیده است. در طول تاریخ بشر دروغ می گوید.
لایت مو رو زمینه مشکی : شهرت قهرمانان و شکوه پادشاهان، در دروازه مرد ثروتمند، یک راز ماندگار، دریافت چیزهای بد او. یک تمثیل نوشته جیمز راسل لاول (صفحه ۱۸۹ را ببینید ) خداوند ما مسیح گفت: “من خواهم رفت و خواهم دید چگونه مردان، برادران من، به من ایمان دارند.» او دیگر از دروازه تولد عبور نکرد، اما خود را به فرزندان زمین شناساند.