امروز
(شنبه) ۰۳ / آذر / ۱۴۰۳
لایت روی موی روشن
لایت روی موی روشن | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت لایت روی موی روشن را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با لایت روی موی روشن را برای شما فراهم کنیم.۲۰ مهر ۱۴۰۳
لایت روی موی روشن : نه آنهایی را که تصور میکنند میتوانند او را در چند عبارت تعبیری فشرده کنند، بلکه کسانی را که برای ادامه کار او تلاش میکنند.» دوستان مسیحی من، من یک سوسیالیست هستم و به این ترتیب به آزادی جهانی و برادری جهانی و صلح جهانی اعتقاد دارم و برای آن تلاش می کنم. و شما مسیحی هستید و من «کافر» هستم. خوب، حتی اینطور باشد. از انجیل لوقا هنگامی که نزدیک شد.
رنگ مو : بی ثمر به عنوان منشأ آنها؟ برای این بود که مردان باید بسازند نام تو بند بر گردن مردان است مردم فقیر به خاطر تو فقیرتر شدند و زنان از رابطه جنسی پژمرده شده اند؟ برای این بود که بردگان باید باشند، کلام تو برای آزاد کردن مردم تصویب شد؟ نوزدهمین موج اعصار می پیچد اکنون از زمان مرگ و تولد تو در حال مرگ است. آیا به روح های گرسنه ی مردان سیر داده ای؟ آیا تو آزادی را بر روی زمین آورده ای؟ یا کمتر ظلم می شود.
لایت روی موی روشن
لایت روی موی روشن : در این دنیای وحشی زیر آفتاب؟ نه، اگر تو نمرده ای، پیش از آنکه زیارتگاه تو تکان بخورد، به پایین نگاه کن، به سمت ما بچرخند، سرت را خم کن. ای آن که ترک خدا بودی به خانواده خود در اینجا نگاه کنید و ببینید اینها که تو را رها نکرده اند. ایمان تو آتش بر لبانشان است پادشاهی تو در دستان آنها طلایی است. با سخنان تو ما را برای شلاق تازیانه می زنند.
لینک مفید : لایت و هایلایت مو
آنها ما را با کلمات تو برای مارک ها علامت گذاری می کنند. تشنگی که گلوی خشکت را کوچک کرد به دهان مرطوب آنها نوشیدنی را ستایش می کند …. ای سر مقدس، ای هتک حرمت، ای پاها و دست های زخمی کار، ای خون ریخته شده در گرو سرنوشت از زندگی های بی نام در سرزمین های مختلف، ای مقتول و خرج و قربانی مردم، مسیح بی زبان خاکستری! آیا انجیلی به رنگ قرمز وجود دارد.
شاهد قدیمی زخم های دهان گشاد تو؟ از سر بی زبان کور زده ات چه انجیلی متروک به صدا در می آید یادداشت ناامیدکننده امید به تعویق افتاد؟ اگر کلمه ای باشد چه کلمه ای؟ ای پسر انسان، زیر پای انسان افکنده، ای چهره مشترک انسان جایی که همه ضربه ها و بوفه ها به هم می رسند، ای سلطنتی، ای جمهوری صورت مردم کبود.
گنگ و آرزوی آمدن پادشاهی تو!… پیوند درخت ایمان توسط کشیشان شاخ و برگ های کثیفش را بالای سرت می گذارد، و دور آن به حیوانات انسان خوار غذا می دهد به خاطر کسانی که جرات دوست داشتن تو را نداریم. گرچه قلب ها به عقب برمی گردند و خاطرات درد می کنند، ما نمی توانیم به خاطر آنها تو را ستایش کنیم …. نه، اگر خدای آنها و تو یکی باشیم.
اگر تو و این چیز یکسان باشید، تو نباید به خورشید نگاه کنی. خورشید از نام تو غمگین می شود. پایین بیا، کار را تمام کن، دست بردار، بده. خودت را پنهان کن، تلاش نکن، دیگر نباش. کتاب هشتم کلیسا حاوی قطعاتی است، هم برای تشویق و هم تقبیح، که به رابطه کلیسا با مشکلات مدرن، و تلاش برای بازگرداندن یک نهاد خفه شده به انجیل انقلابی بنیانگذار آن می پردازد.
خدا و همسایه من نوشته رابرت بلچفورد (صفحات ۶۶ ، ۱۲۱ ، ۱۷۰ را ببینید ) “با همه اینها، رابرت، تو یک کافر بدنام هستی.” درست مقابل تیوولی مکث کردم و با حالتی بداخلاق به بالا و پایین استرند خیره شدم. همانطور که در جاهای دیگر اشاره کرده ام، من را دوست دارم. این یک مکان بسیار انسانی است. اما من می دانم که استرند فاقد وقار و زیبایی است.
در میان بوهای متنوع آن بوی تقدس به ندرت قابل درک است. هیچ درختی در وجود ندارد. گذر باید عریض تر باشد. معماری، در بیشتر موارد، پیش پا افتاده است. برای یک خیابان اصلی در یک پایتخت مسیحی، استرند گویای آرمان های عالی ملی نیست. کلیساهای متروکه ای در استرند، و میخانه های کثیف و آشکار، و تابلوهای تند و تیز و انبارها وجود دارد.
و محله های فقیر نشین سختی وجود دارد. دزدان در استراند، و ولگردهای سرگردان، و دستفروشان لاغر، و قماربازان، و ناکامی های سرگردان، با چشمان غم انگیز و لباس های پژمرده هستند. و روسپی ها برای اجیر. و شرق و غرب و شمال و جنوب استرند لندن است. آیا در میان میلیون ها لندن مردی وجود دارد که به اندازه کافی شجاع باشد.
که حقیقت برهنه را در مورد رذیلت و جنایت، بدبختی و پستی، ریاکاری و شرمندگی این شهر بزرگ، ثروتمند و بت پرست بگوید؟ اگر چنین مردی در میان ما برخیزد و حقیقت هولناک را بیان کند، استقبال او چگونه خواهد بود؟ او در دستان مطبوعات، عموم مردم و کلیسا چگونه عمل خواهد کرد؟ همانطور که لندن است، انگلیس نیز همینطور است.
این کشور مسیحی است. مسیح در مورد پارک لین، زاغه ها و هولیگان ها چه فکری می کند؟ او در مورد بورس اوراق بهادار، سالن موسیقی، و مسابقه مسابقه چه فکری می کند؟ او در مورد آرمان های ملی ما چه فکری می کند؟ او در مورد مجلس همتایان، و نیمکت اسقف ها و مطبوعات زرد چه فکر می کند؟ با مکث دوباره، در برابر اکستر هال، من از نظر ذهنی مردم مسیحی بریتانیا را آپستروفی می کنم.
لایت روی موی روشن : من می گویم: «خانم ها و آقایان، شما به نام مسیحی هستید، اما من کمی از مسیح در آرمان ها، مؤسسات یا زندگی روزمره شما تشخیص می دهم. شما یک گروه مزدور، خودخواه، بیهوده، لاف زن و خونخوار از بتها هستید. من تو را خیلی دوست دارم، اما تو همین هستی. و این شما هستید که مردان را کافر می نامید. ای موجودات مسخره، منظورتان از آن چیست؟» اگر مسیحیت را در کلام ستایش کنیم و در عمل او را انکار کنیم.
لایت روی موی روشن : پس لندن یک شهر مسیحی است و انگلیس یک ملت مسیحی است. زیرا بسیار مشهود است که آرمان های مشترک انگلیسی ما ضد مسیحی است و امور تجاری، خارجی و اجتماعی ما بر اساس خطوط ضد مسیحی اداره می شود. رنان در کتاب « زندگی عیسی مسیح» میگوید: «اگر عیسی به میان ما باز میگشت، شاگردانش را میشناسد.