امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
لایت مو زرد
لایت مو زرد | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت لایت مو زرد را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با لایت مو زرد را برای شما فراهم کنیم.۲۰ مهر ۱۴۰۳
لایت مو زرد : بارها و بارها خون را از لبانش پاک کردم. هر نفسی سیل می آورد. چشمان بیچارهاش از من تشکر کرد، اگرچه نمیتوانست صحبت کند، و به زودی چشمانش بسته شد. همانطور که ممکن است بگوییم سوسو زد و به اندازه کافی در خون خود آنجا دراز کشید.
رنگ مو : و اگر این مبارزات فقط منجر به بدبختی شدیدتر می شود، نتیجه آن ناامیدی محض است. برای مثال، در جامعه کنونی ما، یک کارگر مزدبگیر استثمار شده، که نگاهی اجمالی به زندگی و کار میبیند، روال طاقتفرسا و افتضاح وجودش را تقریباً غیرقابل تحمل مییابد.
لایت مو زرد
لایت مو زرد : و حتی زمانی که تصمیم و شهامت این را دارد که به تلاش خود ادامه دهد و منتظر است تا ایده های جدید چنان در جامعه نفوذ کند که راه را برای روزهای بهتر هموار کند، صرف این واقعیت که او چنین ایده هایی دارد و سعی در گسترش آنها دارد، او را به ارمغان می آورد. با کارفرمایان خود دچار مشکل شده است. چه بسیار هزاران سوسیالیست، و بالاتر از همه آنارشیست ها، کار و حتی شانس کار را صرفاً به دلیل عقاید خود از دست داده اند.
لینک مفید : لایت و هایلایت مو
تنها صنعتگر با استعداد ویژه است که اگر مبلغی غیور باشد، می تواند امیدوار باشد که شغل دائمی خود را حفظ کند. و چه اتفاقی برای مردی میافتد که مغزش فعالانه با انبوهی از ایدههای جدید کار میکند، با چشماندازی که در مقابل چشمانش امیدی تازه برای انسانهای زحمتکش و رنجزده طلوع میکند، با علم به این که رنج او و همنوعانش در بدبختی نیست.
ناشی از ظلم سرنوشت، اما به دلیل بی عدالتی سایر انسان ها، – چه اتفاقی برای چنین مردی می افتد وقتی می بیند که عزیزانش گرسنه هستند، وقتی خودش گرسنه است؟ برخی از طبیعت هایی که در چنین وضعیت اسفباری قرار دارند، و آنهایی که به هیچ وجه کمتر اجتماعی یا کمترین حساسیت را دارند، خشن می شوند و حتی احساس می کنند.
که خشونت آنها اجتماعی است و ضد اجتماعی نیست، که وقتی و چگونه می توانند ضربه بزنند. خیره کننده، نه برای خود، بلکه برای طبیعت انسانی، خشمگین و ویران شده در شخصیت خود و سایر مبتلایان. و آیا ما که خود در این مخمصه هولناک نیستیم، میتوانیم بایستیم و آن قربانیان رقتانگیز خشم و سرنوشت را محکوم کنیم؟ آیا ما باید این انسان هایی را که با آنها رفتار می کنند.
به عنوان بدکار محکوم کنیم فداکاری قهرمانانه، فدا کردن جان خود در اعتراض، جایی که طبیعت های کمتر اجتماعی و کمتر پرانرژی دراز می کشند و در تسلیم مفتضحانه در برابر بی عدالتی و نادرستی غوطه ور می شوند؟ آیا باید به فریاد جاهلانه و وحشیانه ای بپیوندیم که چنین مردانی را به عنوان هیولاهای شرارت انگ می زند و بی جهت در جامعه ای هماهنگ و بی گناه مسالمت آمیز غوغا می کنند.
نه! ما از قتل با نفرتی متنفریم که ممکن است برای معذرت خواهان قتل عام ماتابله، برای قتل عام بی رحم در اعدام و بمباران، اغراق آمیز به نظر برسد. اما در چنین مواردی از قتل، یا اقدام به قتل، مانند مواردی که در حال رسیدگی به آن هستیم، خودداری میکنیم که در بیعدالتی بیرحمانه سپردن تمام مسئولیت عمل به عهده مرتکب فوری مقصر نباشیم.
گناه این قتلها بر دوش هر مرد و زنی است که عمدا یا با بیتفاوتی سرد، به حفظ شرایط اجتماعی که انسانها را به ناامیدی میکشاند، کمک میکند. کسی که تمام زندگی خود را در تلاش برای اعتراض به اشتباهات همنوعان خود به قیمت جان خود می اندازد، در مقایسه با طرفداران فعال و منفعل ظلم و بی عدالتی، قدیس است، حتی اگر اعتراض او ویرانگر باشد.
دیگران غیر از خودش زندگی می کنند کسی که در جامعه بی گناه است سنگ اول را به چنین کسی بیندازد. بمب نوشته فرانک هریس (نویسنده انگلیسی، متولد ۱۸۵۵، نویسنده “مرد شکسپیر”، در این رمان داستان داخلی انفجار های مارکت در شیکاگو در سال ۱۸۸۶ را بیان کرده است. قسمت زیر رفتار پلیس با اعتصاب کنندگان را شرح می دهد) جلسه ای در مورد فضای زباله در پکینگ تاون تشکیل شد.
بیش از هزار کارگر گرد هم آمدند. از روی کنجکاوی به آنجا رفتم. لینگ، می توانم در اینجا بگویم، همیشه به تنهایی به این جلسات اعتصاب می رفت. آیدا یک بار به من گفت که آنقدر از آنها رنج می برد که طاقت دیده شدن را نداشت و شاید این توضیح راه های انفرادی او بود. فیلدن، مرد انگلیسی، ابتدا صحبت کرد و با صدای بلند تشویق شد.
لایت مو زرد : کارگران او را به عنوان یک کارگر می شناختند و او را دوست داشتند. علاوه بر این، او به شیوه ای خانگی صحبت می کرد و به راحتی قابل درک بود. جاسوس به آلمانی صحبت کرد و مورد تشویق قرار گرفت. وقتی سیصد پلیس سعی کردند آن را متفرق کنند، جلسه کاملاً منظم بود. این عمل، به بهترین نحو، نابخردانه و ظالمانه بود. اعتصاب کنندگان به هیچ کس آسیب نمی رساندند.
با هیچ کس مداخله نمی کردند. بدون اخطار یا دلیل، پلیس سعی کرد راه خود را از میان جمعیت به سوی سخنرانان سوق دهد. آنها با یافتن نوعی مقاومت منفعلانه و ناتوانی در غلبه بر آن، از چماق های خود وحشیانه استفاده کردند. یکی دو نفر از اعتصاب کنندگان، سر گرم، چاقوهای خود را بیرون آوردند، و بلافاصله پلیس به رهبری آن دیوانه، شاک، هفت تیر خود را بیرون آورد و شلیک کرد.
انگار پلیس منتظر فرصت بود. سه مهاجم در محل کشته شدند و بیش از بیست نفر زخمی شدند که چند نفر از آنها به طرز خطرناکی قبل از اینکه اوباش با عبوس از محل وحشتناک دور شوند، زخمی شدند. یک رهبر، یک کلمه، و هیچ یک از پلیس زنده فرار نمی کرد. اما رهبر آنجا نبود و حرف داده نشد، بنابراین اشتباه انجام شد و بدون مجازات ماند.
نمی دانم آن روز بعد از ظهر چگونه به اتاقم رسیدم. منظره مرده هایی که در برف دراز کشیده بودند مرا تا حد جنون به وجد آورده بود. عکس یک مرد مثل یک وسواس من را دنبال کرد. او تا سرحد مرگ مجروح شد و از ریه هایش شلیک شد. او خودش را روی دست چپش بلند کرد و سمت راست را به پلیس تکان داد و با جنون گریه کرد.
لایت مو زرد : تا اینکه خون فوران او را خفه کرد- «جانوران! جانوران!» (“جانوران! جانوران!”) هنوز می توانم او را ببینم که کف آغشته به خون را از روی لب هایش پاک می کند. رفتم کمکش اما تنها چیزی که می توانست نفس بکشد این بود: «ویب! مهربان تر! (همسر، فرزندان!)» هرگز ناامیدی در چهره او را فراموش نمی کنم. به آرامی از او حمایت کردم.