امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
لایت روشن موی کوتاه
لایت روشن موی کوتاه | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت لایت روشن موی کوتاه را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با لایت روشن موی کوتاه را برای شما فراهم کنیم.۲۰ مهر ۱۴۰۳
لایت روشن موی کوتاه : که ایمانت بر جانها بگذرد همانطور که بادهای دریا علف های خاکستری را می سوزاند؟ برای این بود، آن دعاهایی از این قبیل باید خود را خرج پاهای تو کنند، و با زانوهای سخت کار شده زانو زدن، این غلامان مرد باید بزنند سینه ها برای شیر دادن پسران بسیار لاغرتر از آن است.
رنگ مو : اکنون کاهن به نام تو مژده ملکوت را میخرد و میفروشد و برای انجیل خدا احکام مردم را میدهد، در خانههای ثروتمندان زندگی میکند، هر روز با شکوه زندگی میکند و با لبهای خود دعا میکند: «امروز ما را به ما بده. نان روزانه، اما به روح خود گفت: «ای جان، تو اموال زیادی برای سالیان متمادی داری، آسوده باش، بخور، بیاشام و شاد باش.» آیا مردم انگور خار یا انجیر خار جمع می کنند.
لایت روشن موی کوتاه
لایت روشن موی کوتاه : آیا این انجیل توست که میوه تو را می دهد؟ سپس صاحب تاکستان به زودی می آید و می گوید: «قطعش کن. چرا آن را روی زمین فشرده میکند؟» در یک کلیسای زندان سیبری ( از «رستاخیز» ) نوشته لئو تولستوی (صفحات ۸۸ ، ۱۱۰ ، ۱۴۸ ، ۲۷۶ را ببینید ) خدمت شروع شد. شامل موارد زیر بود. کشیش که لباس عجیب و بسیار نامناسبی از پارچه طلا به تن کرده بود.
لینک مفید : لایت و هایلایت مو
تکههای نان را برش داد و روی نعلبکی چید و سپس بیشتر آنها را در فنجانی با شراب گذاشت و در همان حال نامها و دعاهای مختلف را تکرار کرد. در همین حال، شماس ابتدا دعاهای اسلاوونی را خواند که درک آن به خودی خود دشوار بود و با خواندن بسیار سریع، باز هم نامفهوم تر شد. سپس آنها را با محکومین چرخش و چرخش خواند. جوهر خدمت در این فرض بود.
که تکههای نانی که توسط کشیش بریده میشود و به شراب میریزد، هنگامی که دستکاری میشود و به روشی خاص دعا میشود، به گوشت و خون خدا تبدیل میشود. این دستکاریها شامل این بود که کشیش، کیسه پارچهای طلایی که روی آن داشت، مانع شد، مرتباً دستهایش را بلند میکرد و بالا میگرفت و سپس تا زانو فرو میرفت و میز و همه چیزهایی که روی آن بود را میبوسید.
اما عمدتاً در برداشتن پارچه از دو گوشه آن و تکان دادن آن به آرامی و ریتمیک روی نعلبکی نقره ای و فنجان طلایی. قرار بر این بود که در این مرحله نان و شراب به گوشت و خون تبدیل شود. بنابراین این قسمت از خدمات با نهایت احترام انجام شد. و محکومین علامت صلیب کردند و ابتدا در هر جمله، سپس بعد از هر دو و سپس بعد از سه، تعظیم کردند. و وقتی تجلیل به پایان رسید.
همه بسیار خوشحال شدند و کشیش کتاب را با آهی آسوده بست و پشت پارتیشن بازنشسته شد. آخرین عمل باقی ماند. کشیش از روی یک میز یک صلیب طلایی بزرگ با مدال های مینا در انتهای آن برداشت و با آن به مرکز کلیسا آمد. ابتدا بازرس بالا آمد و صلیب را بوسید، سپس زندانبانان و سپس محکومین را بوسید، هل دادن و تکان دادن و زمزمه کردن یکدیگر. کشیش که با بازرس صحبت می کرد.
صلیب و دستش را فشار داد، حالا به دهان و حالا به بینی محکومینی که می خواستند هم صلیب و هم دست کشیش را ببوسند. و بدین ترتیب خدمت مسیحی که برای آسایش و تربیت این برادران گمراه شده بود، پایان یافت. و هیچ یک از حاضران، از بازرس به پایین، از این واقعیت آگاه نبودند که این عیسی، که کاهن نام او را بارها تکرار کرد، و او را با این عبارات کنجکاو تحسین کرد.
همان کارهایی را که انجام میشد حرام کرده بود. آنجا؛ که او نه تنها این زیادهگویی بیمعنا و فحاشی کفرآمیز بر سر نان و شراب را ممنوع کرده بود، بلکه به روشنترین واژهها، مردان را از اینکه دیگران را مولای خود بخوانند یا در معابد دعا کنند، منع کرده بود. آموخته بود که هر کس باید در خلوت نماز بخواند. ساختن معابد را منع کرده بود.
می گفت که آمده است تا آنها را خراب کند و نباید در معبد عبادت کرد، بلکه با روح و حقیقت عبادت کرد. و مهمتر از همه، اینکه نه تنها قضاوت، زندانی کردن، عذاب و اعدام مردان را که در اینجا انجام شد، ممنوع کرده بود، بلکه حتی هرگونه خشونت را ممنوع کرده بود و می گفت که آمده است تا به اسیران آزادی بدهد.
هیچ کس حاضر به نظر نمی رسید که همه آنچه در اینجا می گذرد بزرگ ترین کفر و تمسخر همان مسیحی بود که به نام او انجام می شد. خیر به نظر میرسید که میدانستیم که صلیب طلایی با مدالهای مینا در انتهای آن، که کشیش آن را به سوی مردم دراز کرد تا ببوسند، چیزی نیست جز نشان آن چوبهدار که مسیح را به دلیل تقبیح آنچه در اینجا میگذرد بر روی آن اعدام کردند.
این کاهنان که تصور می کردند بدن و خون مسیح را به شکل نان و شراب می خورند و می نوشند، در حقیقت گوشت و خون او را خوردند و نوشیدند، فقط نه به عنوان شراب و تکه های نان، بلکه با به دام انداختن « این کوچولوها» که خود را با آنها همذات پنداری کرد، با محروم ساختن آنها از بزرگترین نعمت ها و تسلیم آنها در برابر ظالمانه ترین عذاب ها، و با پنهان کردن بشارت های شادی بزرگی که از مردم به ارمغان آورده بود.
لایت روشن موی کوتاه : این فکر به ذهن هیچکس خطور نکرد. حاضر. قبل از یک صلیب نوشته الجرنون چارلز سوینبرن (شاعر انگلیسی طبیعت و آزادی، ۱۸۳۷-۱۹۰۹) اینجا، میان درختان غبارآلود، در این لبهای از چوب نازک، زنانی که زانوهایشان شل شده است، با کمرهای نحیف خمیده از بندگی، بایستید، بارهایشان را جابجا کنید و دعا کنید و کرایه بگیرید پیش با جان برای نماز آسان تر است.
خورشیدها را سیاه کرده اند، باران ها خاکستری راه راه این خدای رقت انگیز آنها. صورت پر از دعا و درد است که دردها و دعاهای خود را به آن می آورند; اندام های لاغری که استخوان های در حال زایمان را نشان می دهند، و دهان هولناکی که می زند و ناله می کند.
خدای این مردم غمگین، کار کرد پس از تشبیه نژادشان، با چهره هایی مثل خواسته خودت، صورت کور و درمانده و بی چشم خودت، من هم که نه زبان دارم و نه زانو برای دعا، یک کلمه با شما دارم. پس برای این بود که گفتار تو در مورد جهان در شعله دمیده شد و روح مردان از دسترس خارج شد از ترس یا شهوت یا خجالت خنثی کننده.