امروز
(چهارشنبه) ۰۹ / آبان / ۱۴۰۳
رنگ موی زنانه کهکشانی
رنگ موی زنانه کهکشانی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ موی زنانه کهکشانی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ موی زنانه کهکشانی را برای شما فراهم کنیم.۲۹ فروردین ۱۴۰۳
رنگ موی زنانه کهکشانی : دوروتی فریاد زد: «اوه! اوزما گفت: “من تو را تا اینجا در عکس جادویی خود تماشا کرده ام، و دو بار فکر کردم باید از کمربند جادویی استفاده کنم تا تو را نجات دهم و به شهر زمرد منتقل کنم.
مو : در گوشهای فوارهای از آب معطر نواخته میشد و در گوشهای دیگر میزی بود که سینی طلایی داشت مملو از میوههای تازه جمعآوریشده، از جمله چندین سیب گونه قرمز که مرد پشمالو دوست داشت. در انتهای دورتر این اتاق جذاب، دری باز قرار داشت، و او از آنجا عبور کرد و خود را در اتاق خوابی یافت که دارای امکانات رفاهی بیشتری از آنچه مرد پشمالو تا به حال تصور میکرد.
رنگ موی زنانه کهکشانی
رنگ موی زنانه کهکشانی : اثاثیه با پارچه ای از طلا پوشانده شده بود و تاج سلطنتی روی آن به رنگ قرمز گلدوزی شده بود. فرش روی کف مرمر آنقدر ضخیم و نرم بود که صدای پای خود را نمی شنید و روی دیوارها ملیله های باشکوهی بود که با صحنه هایی از سرزمین اوز بافته شده بود. کتابها و زیور آلات بسیار پراکنده شده بودند و مرد پشمالو فکر میکرد که قبلاً این همه چیز زیبا را در یک مکان ندیده است.
رختخواب از طلا و با الماس های درخشان بسیار ساخته شده بود و روی روتختی طرح هایی از مروارید و یاقوت دوخته شده بود. در یک طرف اتاق خواب یک رختکن شیک با کمدهایی بود که مجموعه ای وسیع از لباس های تازه را در خود جای داده بود. و فراتر از این حمام بود – اتاق بزرگی که یک حوض مرمری به اندازه کافی بزرگ برای شنا داشت، با پله های مرمر سفید که به آب می رسید.
در اطراف لبه حوض ردیف هایی از زمردهای ظریف به بزرگی دستگیره های در قرار داشت، در حالی که آب حمام مانند کریستال شفاف بود. مرد پشمالو مدتی با تعجب خاموش به این همه تجمل خیره شد. سپس تصمیم گرفت که در راه خود عاقل بود، از اقبال خوب خود استفاده کند. چکمه های پشمالو و لباس های پشمالو خود را در آورد و با لذتی نادر در استخر غسل کرد. بعد از اینکه خودش را با حوله های نرم خشک کرد.
به داخل رختکن رفت و کتانی تازه را از کشوها برداشت و پوشید، و متوجه شد که همه چیز دقیقاً به او می آید. او محتویات کمدها را بررسی کرد و لباسی زیبا انتخاب کرد. به اندازه کافی عجیب، همه چیز در مورد آن پشمالو بود، اگرچه بسیار جدید و زیبا، و آهی از روی رضایت کشید تا متوجه شد که اکنون می تواند لباس ظریفی بپوشد و همچنان مرد پشمالو باشد. کت او مخملی به رنگ گل رز بود.
رنگ موی زنانه کهکشانی : که با کت و شلوار و دم کرده و دکمه هایی از یاقوت قرمز خونی و شاخک های طلایی دور لبه هایش بود. جلیقهاش ساتن پشمالو به رنگ کرم لطیف بود و شلوارهای زانوی او از مخمل رز مانند کت کوتاه شده بود. جورابهای پشمالوی ابریشمی و دمپاییهای پشمالو از چرم گل رز با سگکهای یاقوتی، لباس او را کامل میکردند، و وقتی او را پوشیدند، مرد پشمالو با تحسین فراوان به خود در آینهای بلند نگاه کرد.
روی یک میز صندوقی از مروارید یافت که با درختان انگور نقره ای ظریف و گل های یاقوت خوشه ای تزئین شده بود و روی جلد آن یک بشقاب نقره ای حک شده با این کلمات بود: مرد پشمالو: جعبه زیور آلات او صندوق قفل نبود، پس آن را باز کرد و تقریباً از درخشش جواهرات غنی آن خیره شد. پس از تحسین چیزهای زیبا، یک ساعت طلایی خوب با یک زنجیر بزرگ، چندین انگشتر زیبا و یک زینت از یاقوت را بیرون آورد.
تا به سینه پیراهن پشمالو خود بچسباند. مرد پشمالو که با دقت تمام موها و سبیل هایش را به روشی اشتباه برس زده بود تا آنها را تا حد ممکن پشمالو نشان دهد، آه عمیقی از شادی کشید و تصمیم گرفت به محض اینکه شاهزاده خانم سلطنتی را به دنبال او فرستاد، آماده است تا با شاهزاده سلطنتی ملاقات کند. در حالی که منتظر بود به اتاق نشیمن زیبا برگشت و چند تا از سیب های گونه قرمز را خورد تا زمان را بگذراند.
در همین حال، دوروتی لباسی زیبا به رنگ خاکستری ملایم و نقرهدوزی شده بود و کت و شلواری از ساتن آبی و طلایی بر تن باتن برایت کوچولو که به زیبایی یک کروبی در آن به نظر میرسید، پوشیده بود. به دنبال پسر و توتو – سگی که یک نوار سبز جدید به دور گردنش داشت – با عجله به سمت اتاق پذیرایی باشکوه کاخ رفت، جایی که روی تختی نفیس از مالاکیت حکاکی شده نشسته بود و در میان کوسنهای ساتن سبزش قرار داشت.
رنگ موی زنانه کهکشانی : پرنسس اوزمای دوست داشتنی، مشتاقانه منتظر استقبال دوستش است. ۲۰. پرنسس اوزمای اوز مورخان سلطنتی اوز که نویسندگان خوبی هستند و هر تعداد کلمه بزرگ را می شناسند، اغلب سعی کرده اند زیبایی کمیاب اوزما را توصیف کنند و شکست خورده اند زیرا کلمات به اندازه کافی خوب نبودند. پس مطمئناً نمی توانم به شما بگویم که جذابیت این شاهزاده خانم کوچک چقدر عالی بود.
یا اینکه چگونه زیبایی او باعث شرمساری تمام جواهرات درخشان و تجملات باشکوهی شد که او را در این کاخ سلطنتی احاطه کرده بود. هر چیز دیگری که به خودی خود زیبا یا شیک یا لذت بخش بود، در مقابل چهره جادوگر اوزما، تا حدی کسل کننده محو می شود، و غالباً توسط کسانی گفته شده است که می دانند هیچ فرمانروایی در سراسر جهان هرگز نمی تواند امیدوار باشد.
که با جذابیت مهربانانه رفتار او برابری کند. همه چیز در مورد اوزما یکی را جذب می کرد و او به جای هیبت یا تحسین معمولی، عشق و شیرین ترین محبت را برانگیخت. دوروتی دستانش را دور دوست کوچکش انداخت و او را با هیجان در آغوش گرفت و بوسید، توتو با خوشحالی پارس کرد و باتن برایت لبخندی شاد زد و رضایت داد که روی کوسن های نرم نزدیک شاهزاده خانم بنشیند.
رنگ موی زنانه کهکشانی : چرا به من خبر ندادی که قراره جشن تولد بگیری؟” از دختر کوچک کانزاس پرسید که اولین احوالپرسی کی تمام شد؟ “مگه نه؟” اوزما با چشمان زیبایش که از خوشحالی می رقصید پرسید. “آیا تو؟” دوروتی در حال تلاش برای فکر کردن پاسخ داد. “تصور میکنی عزیزم چه کسی آن جاده ها را به هم ریخته تا تو را در جهت اوز سرگردان کند؟” از شاهزاده خانم پرسید.